اگه یک کم فکر کنی می بینی زندگی ارزش زنده بودن رو نداره
اگه یک کم بیشتر فکر کنی می بینی زندگی ارزش مردن نداره
اگه هم بیشتر فکر کنی می بینی مردن و زنده بودن ارزش فکر کردن رو نداره
دیروز آسمان آبی ، باغچه پلکانی حیاط ، کتابهای قفسه
و تنهایی من
امروز تکرار لاجوردی آسمان ، تکرار پلکانی باغچه ، تکرار قفسه های کتاب
و تکرار تنهایی من ...
و فردا تکرار امروز ...
زندگی تکرار هر روزه من
و من
خسته از تکرار زندگی ...
چیست پایان این روزها ؟
آیا در گذر از این راه به درختی خواهم رسید
یا در گره های مبهم علفهای هرز خواهم ماند ؟!
چیست پایان این جدال روز و شب
که از پی هم ثانیه ها را می برند ؟
دیروز...
امروز...
فردا...
زندگی تکرار هر روزه من
و من
خسته از تکرار زندگی ...........
احمدجان با درودفراوان..وسپاس از مهرورزی های بی بهانه شما...باورکن آنقدر تحت تاثیر نوشته هایت قرارگرفتم که خامه ناتوانم راسکوتی مبهم در بر گرفته است...جیزی جز تحسین وآفرین برشما هدیه ندارم..خامه ات را می بوسم که آرامش بخش و آگاهی فزون نماست...ممنونم وسپاسمندم..همیشه تندرست وعاشق وخامه برکف باشی
احمدجان بادرودی دگربار واین بار...دوست خوبم من در یادداشت پیش روش خودم را توظیع دادم و هرگزقصد دیگری نداشیم ولی ازشماپوزش می خواهم اگر باعث رنجش خاطر لطیف شما شدم...آخه درددل زیاده و چند تفردریاهو آرامش فکری مرا بهم می زنند...بگذریم من ارادتمند شما هستم همیشه تندرست وشادکام باشید
ایول بابا کارت درسته بزنم به تخته پیشرفت کردیاآآ
خب چرا بهش الکی گفتی؟؟؟؟ .....باز جای شکرش باقیه که اون راستشو گفته......چاخان......
همیشه راست بگو.
سلام .. خوب راستش بهش می گفتی ..
سلام...
پس بابا ایول به مرام اون! که همچین جواب دندونشکنی داده!
موفق و شاد باشی...